ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
انسان واژه ای است عربی، اسم جنس (عام) که برای مذکر و مؤنث، جمع و مفرد یکسان به کار می رود. انس در مقابل «جن» است.[۱]
لمه انسان یا از ماده «انس» است، از آن جهت که انسان ها با یک دیگر یا با هر چیزی مأنوس می شوند و خو می گیرند؛ لذا می گویند: انسان مدنی بالطبع است، چون طبعاً حال انس گرفتن در انسان قوی است. و یا از ماده «نسیان» و اصل آن «انسیان» است. انسان چون اهل نسیان و فراموشی است به او انسان گفته شده است. از امام صادق (ع) روایتی به این مضمون نقل شده است: حضرت آدم از همان اول با این که بنا بود به آن شجره نزدیک نشود به زودی فراموش کرد و به آن درخت نزدیک شد… .[۲]
( در حال تکمیل است )
حقیقت انسان کتابى است نیازمند به شرح و شارح این کتاب هم کسى جز مصنّف آن یعنى آفریدگار هستى نمى تواند باشد؛ زیرا خداوند هم نویسنده این کتاب است و هم متکلّم کلمات آن. خداى سبحان حقیقت انسان را به وسیله انبیا و اولیا و فرشتگان شرح کرده و با بیان این که آدمى از کجا آمده، به کجا مى رود و در چه راهى گام بر مى دارد او را هم با خودش آشنا مى کند، هم با آفریدگارش و هم با گذشته و حال و آینده اش. اگر انسان حقیقت خود را براى شرح به خدا نسپارد دیگران او را شرح کرده و انسان شناسى مى نگارند؛ اما بسان کتب آسمانى پیشین، دست به تحریف و تفسیر به رأى مى زنند، هم بعضى از اسرار نهانى را کتمان مى کنند، هم امورى بیگانه را به عنوان خواسته هایش بر او تحمیل مى نمایند و هم خواسته هاى حقیقى او را جا به جا مى کنند و این سه نقص بزرگ و عیب مهم در شرح حقیقت انسان است.
________________________________________________________________________
[۱]. سجادی، سید ضیاءالدین، انسان در قرآن کریم، ص ۱۱٫ (تکمیل شود)
[۲]. صدوق، علل الشرایع، ج ۱۵، باب ۱۱، انتشارات مکتبه الداورى، قم.